پنجشنبه ۱۰ خرداد
(آنچه امروز آموختم)
برای کمکاری تیروئید باید هر شش ماه یکبار آزمایش دهم. امروز به آزمایشگاه رفتم.
بر روی صندلی نشستم تا خونگیری انجام شود.
جهش خون از رگم به درون سرنگ پیستون آن را به عقب راند.
این خونی بود که سلولهای مرا آبیاری میکرد و زندگی را به جلو میبرد.
خونی که جان است و توان. تکتک قطراتش تبلور زیبایی از لحظهلحظه زنده بودن است.
خون رقصکنان لولههای کوچک آزمایش را پر میکرد و من فکر کردم چه دلِ خونی دارد کسی که در حسرت یک قطره خون میسوزد. آنجا که دعای مادر یا داروی طبیب، نمیتواند جانی را نجات بخشد اما قطرههای خون ما تقدیر ابدی یک زندگی را رقم میزند.
نمیدانم چرا ناگهان جملهی ” به خون کسی تشنه بودن” در ذهنم جا گرفت. همیشه هم نباید معنای
دشمنی از این عبارت گرفت. واقعا” شاید کسی در چند قدمی ما حتی با صادقانهترین دوستیها تشنهی
خون من و تو باشد.
کاش دریغ نکنیم تا خون رنگین ما به زندگی یک نیازمند بیمار رنگی نو ببخشد.
پنجشنبه ۴۰۳/۳/۱۰
آخرین نظرات: