امان از گاهها
امان از گاهها گاهی چه سخت روزها شب میشود گاهی به چشمبرهمزدنی صبح میشود گاهی چه سخت خنده با تو یار میشود گاهی شادی دمبهدم
اتفاق افتاد ولی ما شکستیم
اتفاق افتاد ولی ما شکستیم هنوز هم بعد از گذشت بیش از ۲ هفته از شروع جنگ بیقراری بر من و افکارم سنجاق شدهست. بادی
جنگندهها هم خستهاند
جنگندهها هم خستهاند صبح که ما و دنیا از بدخوابیمان بیدار میشویم، شهر شرمش را برمیدارد تا اندکی بیاساید. شبش پر از آتش و انفجار
فرصتطلب
فرصتطلب لبهای دخترک کبریتفروش میلرزید. دیگر نمیتوانست به کسی التماس کند. جعبه کبریتها دو در سه بودند و آرزوهایش سه در چهار. با اینحال او
اساس علم ریاضی به باد خواهد رفت اگر مسئلهها عاشقانه حل بشوند
اساس علم ریاضی به باد خواهد رفت اگر مسئلهها عاشقانه حل بشوند* اساس شخصیتها دچار عدم تعادل میشوند وقتی از دیگران تاثیر میپذیرند. آیا شخصیت
رهایی از نورهای مصنوعی
نورپردازی صحنه زندگی کیارستمی، استاد مسلم سینمای ایران، در جملهای کوتاه و دقیق، به عمق تأثیر نورپردازی بخصوص در فضای داخلی بر واقعیتِ تصویر در
حال و هوای یک صبح زمستانی
حیف نیست باران باشد و عشق نباشد باران که با سرانگشتان نرمش به پنجره میزد از خواب بیدار شدم. چهخوب که با نوازشش صبح را
فقط صدای جرقجرق آتششان زیباست.
فقط صدای جرقجرق آتششان زیباست در حاشیه شهر در کنار جاده آرام آرام میراندم. بهدنبال پمپبنزین بودم. در عین حال لبخند سرد زمستانی را
واژهسازی
اینجا همهچیز درهمه دیروز و امروز را در هم کردم شاید متنی نه روزنگار، که قاطینگار بسازم. هر دو روز مثل هر روز، نور که
آخرین نظرات: