داستان عشاق
شاید لیلیترین لیلا و شیداترین مجنون مغرب زمین، رومئو و ژولیت ایتالیایی هستند که در بسیاری از کتابخانههای آنجا این جمله بهچشم میخورد:
«همه عشقی چون رومئو و ژولیت میخواهند، بدون آن که بدانند این عشق فقط ۳ روز دوام داشت و جان ۶ نفر را گرفت.»
رومئو و ژولیت روایت شوریدگان مرگ است.
پیمان عشقی که علیرغم مخالفت خانوادهها و بین دو خاندان دشمن، میان خنجر و زهر بسته شد.
اثری که عشق، اشتیاق و اندوه را به تصویر میکشد.
زندگی روزمره پر از چالشها و مشکلات است.
عشقهای افسانهای این امکان را میدهند که برای لحظاتی از این واقعیتها فرار کنیم و در دنیایی از شور و هیجان غرق شویم. این فرار به خودی خود لذتبخش است.
ما در این داستانها با جنبههای خالص و ایدهآل عشق روبرو میشویم بدون اینکه نگران قبضها، گرفتن وام یا تهیه مَسکن باشیم.
مسلماً کسی آرزوی عشقی کوتاه و مرگبار را ندارد. جذابیت عشق نه در نتیجه آن بلکه در ایدهآلهای رمانتیکی نهفته است که در خود دارد که اغلب در دنیای واقعی دستنیافتنی به نظر میرسند.
عشقی در سه روز اتفاق میافتد و این شاید نه یک عشق، که بیشتر یک شیدایی است که در سلسلهای از بدشانسیها به مرگ دلخراش هر دو میانجامد.
سرعت عشقی استثنایی و افراطی، شاید همان چیزیست که این اثر شکسپیر را به یک اثر هنری ماندگار تبدیل کرده است وگرنه در طی سه روز عاشق شدن، ازدواج و مرگ انسان را میترساند.
افسانه امامجمعه ۴۰۴/۵/۱۶


آخرین نظرات: