تازه یا پلاسیده

کدو تنبل هستیم یا سبزی خوردن

پا که به فروشگاه تره‌بار گذاشت عطر و بوی میوه‌ها و سبزیجات تا عمق جانش خزید.
میوه‌های پاییزی مثل خود پاییز بیشتر زرد و نارنجی‌اند.
پرتقال، نارنگی، خرمالو، کدوحلوایی و کمی آن‌طرف‌تر چغندر با رنگی غلیظ‌تر. رنگ سرخش احساسش را رنگی می‌کند و فکر لبوی داغ تجدید قوایی سبز به وجودش می‌‌پاشد.
آن‌سوتر، سبزی‌های تازه و باطراوت خوب دلبری می‌کنند. حالا فرقی ندارد سبزی آش باشد یا پلو یا اسفناج برای خورشت آلواسفناجی که دل جناب کلانتری را به هم می‌زند.
اینجا میان همه‌ی میوه‌ها و صیفی‌جات و سبزیجات به رنگارنگی زندگی می‌رسد.
گاهی سبز و گاهی زرد.
اما کاش به تکرر تکرارها نرسد که درست مثل تکرر ادرار عذاب آور است.
فکر می‌کند: زندگی انبوهی از بودن و نبودن، آمدن و رفتن، عشق و نفرت و تسلیم و جنگ است.
اتفاقات برای افتادنند و لحظه‌ها برای گذشتن.
زندگی را نمی‌توان طلاق داد.
به چرایی گفته‌های بد و کردارهای ناپسند نباید فکر کرد. یکی مثل کدو حلوایی پرطاقت‌ست و برای مدت‌های زیادی می‌ماند و یکی مثل سبزی‌خوردن زود دلش می‌گیرد و می‌پژمرد.
نباید مقایسه کرد. همه‌مان انسانیم. باید سعی کنیم نمونه عالی از انسانیت باشیم، وگرنه کامل بودن اتفاق نمی‌افتد.
باید مراقب خودمان و لحظه‌هایمان باشیم واِلا پشیمانی، همان که قدش بلند است و اندکی فربه، زود به جان‌مان می‌افتد و آن وقت:
«دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره.»

افسانه امام‌جمعه  ۴۰۳/۱۰/۳

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:
آرشیو ماهانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط