اتفاق افتاد ولی ما شکستیم
اتفاق افتاد ولی ما شکستیم هنوز هم بعد از گذشت بیش از ۲ هفته از شروع جنگ بیقراری بر من و افکارم سنجاق شدهست. بادی
اتفاق افتاد ولی ما شکستیم هنوز هم بعد از گذشت بیش از ۲ هفته از شروع جنگ بیقراری بر من و افکارم سنجاق شدهست. بادی
جنگندهها هم خستهاند صبح که ما و دنیا از بدخوابیمان بیدار میشویم، شهر شرمش را برمیدارد تا اندکی بیاساید. شبش پر از آتش و انفجار
اساس علم ریاضی به باد خواهد رفت اگر مسئلهها عاشقانه حل بشوند* اساس شخصیتها دچار عدم تعادل میشوند وقتی از دیگران تاثیر میپذیرند. آیا شخصیت
صدای زندگی اگر از من بپرسید که برای انجام چه کاری به این دنیا آمدهام؟ من، به عنوان یک هنرمند به شما پاسخ خواهم
اندک مزاحی با جناب چخوف نمایشنامه باغ آلبالوی چخوف را که خواندم حوصلهام سر رفت. قرار گذاشتم که دیگر سراغ نمایشنامههای او نروم. هر بار
از دوغ نگو نگو نگو… شب که همه میخوابند و روز دست از سرم برمیدارد افکارم تازه شروع به جوانهزدن میکند. من میمانم و همهی
کلمهگردانی در ارتش کلمات، واژهها به ترتیب الفبا میایستند. در دستهکلید کلمات، بعضیها برای بستن دهانها هستند و بعضی از آنها دل آدم را باز
نقطه سر خط ۱۵ سپتامبر روز جهانی نقطه است. وقتی این عنوان را دیدم بیاختیار یاد این مصرع شعر حافظ افتادم: در دایره قسمت ما
توبه در صحن امامزاده نشستهاند. شاید برای توبه آمده باشند. آنها امامزاده را واسطه میکنند تا گناهانشان بخشیده شود. اما به گمانم خدا بیواسطه هم
شوخی با جدیها ♦آنچه مرا نکشد قویترم میکند. فریدریش نیچه آنچه مرا نکشد باید علتی داشته باشد. آمده بود تا مرا بکشد اما وقتی روی
چند ایده کاربردی *تا میتوانید غصه بخورید ولی مراقب باشید تاریخ مصرفش نگذشته باشد، غصههای به روز خوشمزهترند. *یادتون باشه که صبحها بیهدف از خواب
از فرش تا بوریا به پیشنهاد یکی از دوستان برای دیدن خانهای قدیمی که زنی سالمند در آن حصیربافی میکرد رفتیم. خاله محترم دنیای زیبای