پیوند
پیوند اسم پیوند را که میشنویم در وهله اول شاید بهیاد پیوند زناشویی میافتیم و یا پیوند رفاقت و برادری. اگرکمی هم بخواهیم علمی
پیوند اسم پیوند را که میشنویم در وهله اول شاید بهیاد پیوند زناشویی میافتیم و یا پیوند رفاقت و برادری. اگرکمی هم بخواهیم علمی
بیعدالتی مترسک کلاهبهسر با دستانی از هم بازشده، سالهاست که مصلوبوار نگهبانی میدهد. پرندهها دیگر با او رفیق قدیمیاند و از او واهمه ندارند.
خیاط سریدن قیچی بر روی پارچه دلش را شکست. بندبند وجودش را پاره کرد. رنگش پرید. سفیدِسفید شد. حرکت نخ و سوزن بر تاروپودش
طلب در خاک آفتاب سوختهی انتظار از صداقت اندیشهات و صفای فطرتت شوریدگیام سیراب شد میخواهم در زلال و سادگی آب باورهایم را غسل
قهرمان شکست مقالهای از شاهرخ مسکوب در کلاس آقای کلانتری ارائه شد که وقتی خواندم به جملهای از ایشان رسیدم که گفته بود: ما
پندارها مگر میشود دلتنگ بود و نَگریست مگر میشود دوست داشت و نخواست مگر میشود ثابت قدم بود و نایستاد مگر میشود سالک بود و
تنبیه ابدی دستی نامرئی مرا از نردبان پائین کشید. من بر روی زمین افتادم. نردبان هم با صدای وحشتناکی بر روی من افتاد و
نصیحت وقتی آمد بغل دستم نشست، نفسنفس میزد. گویا خیلی عجله داشت. با صدای لرزانی گفت: شتاب زندگی توقف ناپذیر است. لحظههای بیهمتای عمر
کاش کودکی زبالهگرد نبودم کاش نمیخواستم زودتر از طلوع خورشید از خواب بیدار شوم. کاش وسیله کارم کیسهای کثیف و بدبو نبود. کاش وقتی سرم
واقعیت یا نقاشی در چشم چشم دو ابرو کشیدنهایمان برای کودکان فقط میتوانستیم جای دماغ و دهن را مشخص کنیم و با دو چوب
پذیرش در قسمتی از کتاب “نیروی حال اثر اکهارت توله” به منفیگرایی انسانها بسیار زیبا اشاره شده است. او میگوید: منفیگرایی کاملا” غیر طبیعی
کاریکلماتورهای من ֍ به سراغ کودک درونم رفتم، خودش را به خواب زده بود. ֍ دستم به دامان خدا نمیرسد، کاش قدم بلندتر بود. ֍پیرمرد