شنبه آغاز هفته
امروز یک ساعتی آزاد نویسی انجام دادم.
مطلبی هم با عنوان زندگی منتظر نمیماند در کانال تلگرامیام منتشر کردم.
چند صفحهای از کتاب شب هول را خواندم و خوانش مجموعه داستان برف و سمفونی ابری را آغازیدم. مجموعهای از داستانهای کوتاه نوشته پیمان اسماعیلی. برای دوره صد داستان برایم مفید است.
قرار بود جلسات با من بنویس با اسم جدید یک لقمه لغت، به صورت فایلهای متنی ارائه شود. متاسفانه من از کلاس جا ماندم. کلاس امروز به صورت آنلاین برگزار شده بود. گپ و گفت خوبی بین استاد و سایر دوستان بود. فایل صوتیاش را گوش دادم. من برای این جلسه کلمه خرامیدن را انتخاب کرده بودم به معنی با ناز و تکبر راه رفتن.
نمونهی جمله از کتاب کلیله و دمنه بود:
“آوردند که زاغی کبکی را دید که میرفت. خرامیدن او در چشمش خوش آمد.”
شاید علت انتخاب این کلمه این بود که به یاد ضرب المثلی افتادم که از بچگی میشنیدم:
“کلاغ آمد راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش هم یادش رفت.”
نمونه کلمات دوستان را هم در کامنتها خواندم.
به هر حال این لقمهها نوعی بازی با کلمات است که من را به خواندن بیشتر و دقت و تمرکز دقیقتر در جملات کتابها وادار میکند.
از این بابت از استاد عزیز متشکرم.
افسانه امامجمعه ۴۰۳/۲/۲۲
آخرین نظرات: