روزنگار

 

سه‌شنبه ۴ اردیبهشت

امروز هوای تهران بارانی بود. از پیاده‌روی جا ماندم. شاید لذت پیاده رفتن در باران خیلی بیشتر از هوای عادی باشد، اما من تنبلی کردم.

تا ظهر را با مطالعه، نوشتن یادداشت روزانه و انتشار یک متن با عنوان ” تئوری اسب مرده” گذراندم. ناهار را که خوردم وقت جلسه‌ی “یک لقمه لغت” با استاد کلانتری بود. چند روزی‌ست که در مورد پسوندها صحبت می‌کنند. امروز نوبت پسوند “گاه” بود. شاید صد کلمه‌ی جدید به دایره لغاتمان افزودیم. بهترینش آرزوگاه و واژه‌گاه بود. پنج دقیقه بعد از اتمام این کلاس، وبینار نوشتیار شروع شد. جلسه‌ای با پرسش و پاسخ در مورد نوشتن توسط خود استاد کلانتری.

به خیلی از نقص‌های کارم در این پرسش و پاسخ‌ها پی می‌برم. اما یکی از سوالات امروز، جلسه را به‌نوعی زیبا، دگرگون کرد.

مضمون سوال یکی از دوستان این بود که: در مورد درآمدزایی از نویسندگی با افرادی صحبت کردم گفتند که آقای کلانتری از طریق پارتی و مدرک این کار را می‌کنند. برای هیچکس این امکان نیست. بعد استاد در جواب این سوال گفتند: همه کارهای من جلو چشم است. بخش عمده‌ی محتوای ما رایگان است. مهم این است در ایرانِ امروز، ما کار فرهنگی مستقل بدون وابستگی انجام دهیم. تمرکز من بر روی کار کردن است و دوست دارم نفس کارم پیام را برساند. مشکل ما بصورت ریشه‌ای آموزش است که نباید تعطیل شود. نفس یکسری از کارها برای مملکت ما مفیدتر است، اینکه من طلبکار نباشم و کار مستقل انجام دهم، همان‌قدر که از دستمان بر‌میآید. من همین قدر که تداوم در کار دارم مهم‌ترین پیام است.

آموزش نوشتن فکرها را باز می‌کند. آدم‌ها باید راه را خودشان پیدا کنند. تو فقط زمینه‌ساز مطالعه باش و رغبت به خواندن و نوشتن ایجاد کن و بگذار هر کس به شیوه خودش راهش را ادامه دهد. یکی از چیزهایی که سبب رشد هر جامعه می‌شود رشد زنان آن جامعه است.  خانم‌ها در جلسات ما سهم اصلی را دارند که نشانه‌ای مثبت است و ما را امیدوار به ادامه می‌کند. وقتی زن ایرانی می‌نویسد و حضور دارد زیبا نیست؟ یعنی قشر پیشرو جامعه نوشتن را دنبال می‌کند. باید بلند مدت نگاه کرد.

استاد گفت و گفت و چه زیبا مسیر شخصی‌شان را بیان کردند. چقدر زیبا روشنگری کردند وقتی گفتند: دروغ نگو. نظرت استوار بر معیار باشد. زبان فارسی را خوب یاد بگیر و زنده نگه‌دار. نثر خوب بنویس…

و چقدر این سخنان راهگشا و پرمغز بود. چه جلسه پرباری بود. چه خوب که حضور داشتم.

تلاش‌شان مستدام و همواره موفق باد.

افسانه امام‌جمعه    ۴۰۳/۲/۴

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط