مدیریت خود در مباحثه
چند روزی میشد که احساس درونی بدی داشتم. نمیدانم خشم بود یا نفرت یا احساس خستگی و کلافگی. شاید بهخاطر بحثی بود که چندی پیش با دوستم داشتم. نمیدانم از اینکه نتوانسته بودم در برابر او نظرم را به کرسی بنشانم در عذاب بودم یا بهدلیل دلخوری که پیش آمده بود.
به یاد آوردم که مربی کوچ گفتهبود باید خودت را از افکارت جدا کنی. راستی چهخوب که یادم آمد.
او گفتهبود:
افسانه فکر نیست. احساسات نیست. اتفاقاتی که در مسیر زندگی برایش افتاده نیست. افسانه واقعی آنست که خودش را از افکار و احساسات جدا کند. برای آرامش خودت در بحثها هیچ تلاشی برای اثبات حرفهایت نداشتهباش. نیاز نیست حقایق را به او بفهمانی یا خودت را ثابت کنی. سکوت بهترین دفاع است.
او گفتهبود: برای حرف زدن ۳ آیتم را رعایت کن: صداقت، صراحت، صمیمیت.
اگر ته ذهنت برای حرف زدن یا مباحثه میخواهی کسی را تخریب کنی یا چیزی را به رخ بکشی، حرف نزن چون در حقیقت همه اینها به خودت برمیگردد. حرفهایت را در لفافه نزن. تیکهپرانی نکن.
و من چرا فراموش کردهبودم که نباید بدنبال اثبات حقانیت خودم باشم؟
شاید همین زیر پا گذاشتن تعهدم آزارم میداد.
افسانه امامجمعه ۴۰۳/۳/۲۰
آخرین نظرات: