چهارشنبه ۹ خرداد (آنچه امروز آموختم) در شروع وبینار ۳۱ نوشتیار استاد کلانتری این سوال را مطرح نمودند که: چطور می‌توانم از آلودگی ذهنم

  دوشنبه ۷ خرداد (آنچه امروز آموختم) امروز بعد از مدت‌ها برای خرید به میدان تره‌بار رفتم. در ابتدای ورود به پسری حدودا” ۲۵ یا

  گذشته در حال سه روز گذشته را با هشت نفر از دوستان دوران مدرسه به سفر رفتم. اولین تجربه‌ی سفرم بدون خانواده بود. همیشه

  ای کاش بود امروز مستانه‌ی عزیز در کانال تلگرام خود نوشته‌ای از کتاب “آخرین انار دنیا” منتشر کردند با این مضمون: “آدمی که می‌داند

  آخرین شنبه اردیبهشت ماه خیلی از کارها روتین هرروزه هستند. از جمله آنها: مراقبه کردن، پیاده‌روی، شرکت در جلسه‌ی هم‌خوانی با دوستان و یا

پندینه پا که به بازار می‌گذاری با همهمه عجیبی روبرو می‌شوی. در هم‌لولیدگی مشتری و مغازه‌دار و بساطی‌های کنار خیابان تو را به یک شوریدگی

  یک سه‌شنبه دلگیر امروز از آن روزهایی بود که عجیب دلم هوای پروانه عزیز را کرده بود. هوای ابری و بارانی هم مزید بر

  پسر عزیزم تولدت مبارک به یاد آن روز ۲/۲۳ صبح است و هوای بهاری دلپذیر. باید شروع کنم. هفته دیگر آخرین امتحان است. راه

بی‌خیالی را بی‌خیال در حین خوردن صبحانه، درحالی‌که به بیماری مادرم فکر می‌کردم با صدای محکم مجری سرخوش و مثبت‌اندیش رادیو به خودم آمدم که

  شنبه آغاز هفته امروز یک ساعتی آزاد نویسی انجام دادم. مطلبی هم با عنوان زندگی منتظر نمی‌ماند در کانال تلگرامی‌ام منتشر کردم. چند صفحه‌ای

تمرین با بدن امروز ساعت ۱۳ در جلسه آنلاین رتباط با بدن که توسط خانم بهاره ابراهیمی مدیریت می‌شد شرکت کردم. دو جلسه قبل غایب

  خیلی دیر کرده‌بودم. خیلی دیر! چای سرد شده‌بود کلوچه‌ها خشک شده و از دهان افتاده‌بودند. فصل آلوچه تمام شده‌بود دیر کرده‌بودم. خیلی دیر… همه