انار
باغ انار پر از عبور است. کارگرانی که در حال شاخهتکانیاند.
اینجا پر است از دختران پا به ماه انار، که پیاده میشوند از شاخهها، تا فارغ شوند از پاییز و روزهای نصفه نیمه.
و انارهایی که صدای پایان عمر را میشنوند و آنهایی که از غصه دوری از خواهرانشان، تَرَکی بزرگ بر روی پوستشان افتاده، آنها محکوم به اطاعت از اقتدار باغبان هستند.
بر تابوت مشبک صندوقها خاضعانه مینشینند سپس مهمان دل یلدا میشوند، تا اسیر کدام دهانها شوند و زیر کدام دندانها خونشان جاری شود. در فراغشان درختان، برگریزانشان هیاهو میکند. نبودنشان را تاب نمیآورند و خود را به آوای خشک کلاغها میسپارند.
افسانه امامجمعه ۴۰۲/۸/۱۲
آخرین نظرات: